خرید از فروشگاه لایکو
عصر یک روز تصمیم گرفتیم بریم کنار دریا ولی هوا به شدت
سرد و دریا طوفانی بود . همگی رفتیم فروشگاه لایکو .
مشغول دیدن لباسهای دخترانه بودم که دیدم لباسم رو نازنین
میکشه و میگه مامان بیا بریم. آنقدر دستمو کشیدی تا به
قسمت فروش لوازم آرایش رسیدیم . به خانم فروشنده گفتی
خانم رژ زن عمو رو داری و فروشنده خندید و گفت چی
میگی ... فهمیدم رژ لب میخواد در همین هنگام بقیه همراهان
(پسر عمه ها و پسرعموها و عمو و زن عمو و بابا و داداشا
و...) اومدند کنارمون و کلی از حرفها و کارهای تو که عجولانه
همه رنگها رو تست میکردی میخندند. واقعا" که من از دست
تو چیکار کنم دختر قرتی.... بالاخره با کلی تست رژها
یکی از خو شرنگ ترینهاش رو برداشتی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی