نازنین جونمنازنین جونم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نازنین جونم

تب کردی

1391/8/22 11:56
نویسنده : مامان
173 بازدید
اشتراک گذاری

دخترنازنینم دیشب تب داشت و تا صبح خوب نخوابید. مامانی فدات شه و تورو با این حال نبینه .داداشات هم سرما خوردن و حالشون خوب نیست. وقتی شما عزیزای دلم مریض میشید من میمیرم .صبح که بلندشدم حامد و حمید رضا روبیدار کنم برن مدرسه تو هم بیدار شدی و شکر خدا با انرژی تمام داداشات رو صدا کردی و اونا خوشحال و سرحال از دیدن تو از جا بلند شدند. یاد گرفتی وقتی میرن مدرسه یا بعدازظهرها به کلاس دیگه پشت سرشون گریه نمی کنی و میگی درس  داداش درس و بای بای میکنی . وقتی تو رو خوشحال وسرحال میبینم تموم خستگی هام و فراموش می کنم و با یه مامان گفتنت تموم میشه.

چه قدر لبخند های صبحگاهیت زیباست و در آن روز زیباترین روزم را شروع میکنم.

شبا که می خوای بخوابی انقدر بوست میکنم تا خوابت ببره هر شب پشتت رو به من میکنی تا من از سرتا پات رو بوس کنم.

وقتی هم خوابی منتظرم تا بیدار شی  وقتی بیدار شدی توی بغلم فشارت میدم و بوسه بارانت میکنم.

خیلی دوست داشتنی هستی....

عشقمی نازنینمی 

به قول بابا گرمای خونمونی  شور و نشاط زندگیمونی

بابایی عاشقته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

باران قلنبه
22 آبان 91 21:34
ایشالا زود زود خوب شی گلکمممممممم


مرسی از توجهتون ماشاالله به باران خوشگل . خیلی دوست داشتنیه خدا براتون حفظش کنه.