مهمونی خونه عمو حسین
شب گذشته ما به اتفاق عموها و عمه ها و دختر عمه ها و پسر عمه ها و دایی محمود و دایی اصغر بابایی همه خونه عمو حسین دعوت داشتیم .تو عاشق این مهمونی ها هستی و کلی از شلوغی و در کنار فامیل بودن لذت میبری از هر چند کلمه حرفی که میزنی یکی درمیون عمو منوچی رو صدا میکنی .
ضمنآ"بلا شدی و جلوی متین کم نمیاری و تازه داری زور هم میگی . دو سه تا حرکت دیشب اومدی و متین کنار رفت .
خدا نکنه از اون دخترای جیغ جیغو بشی ....
در حال حاضر که برای همه عزیزی و همه دوستت دارن.
دیشب دایی محمود بابا برات شعر می خوند و می گفت:
نازنین گر تو گل یاسمنی من چه کنم
گر تو شیرین شیرین سخنی من چه کنم
گر همچو گل در باغ روی چمنی من چه کنم
دیگه شلوغی جمعیت نذاشت دایی بقیه شعرش رو ادامه بده.
از محبت دایی تشکر میکنیم....
مامان باید بریم آماده شیم بریم خونه دختر دایی محمود دوره مهمونی فامیلی ....
دختر گلم دوستت دارم و ارزش هر لحظه که با توام را میدانم.