شور و شوق زندگی
همدم مامانی این روزا که کلمات بیشتری یاد گرفتی دم به بدم میگی مامانی بابایی حمید رضا و فرمایشاتت زیاد شده . دیروز خونه عمو رفتیم . مهمونی ماهانه خانمها ی فامیل که خیلی هم خوش میگذره . اخرای مهمونی دخترا یه کمی رقصیدند تو هم با این پای گچ گرفته می رفتی وسط نانای می کردی و به رقص ایرانی هم قانع نبو دی عربی می رقصیدی .خلاصه ترکوندی منم نمی تونستم بیارمت کنار تازه دست شادی دختر عموت رو هم می گرفتی و می خواستی باهات نانای کنه . ولی شب پات درد گرفته بود و نمی تونستی خوب راه بری . خدا حافظ و نگهدارت باشه خیلی زیاد دل میبری حال و هوای خونه شور وشوق زندگی با تو گل زندگیمون رنگ و بوی خوشی گرفته ..... از خدا میخوام روزهای پر از سلامتی و خوشبختی برایت رقم بزنه و همیشه مورد عنایت پروردگار مهربونمون قرار بگیری ...... خدایا همه بچه ها رو برای پدرمادرشون حفظ کن و به راه راست هدایت فرما امییییییییین