باب الجواد
این نه مدح است که یک قطره ز دریاست و هر واژه تولاست، دلم در گرو مهر امامی
است که عشقش همه دنیاست، جواد است و جگرگوشه زهراست، نهمین رهبر دل
هاست، در آیینه توحید دلاراست، چه نوری است خدا را، علم در محضر او پاکی و ایمان
و عمل، جوهر او، عصمت و دین، مادر او، جود و سخا و کرم و لطف و صفا، کوثر او،
جان رضا، نور خدا، واسطه فیض و عطا، پاک و مبارک پسری که حق داد رضا را.
نام و خلقش نبوی، سیره او مصطفوی، نسل و تبارش علوی، رایحه باغ ولایت، نفس
صبح هدایت، آفتابی که درخشیده به دامان پدر، سلسله شمش و قمر، وارث علم ازلی،
بضعه زهرا و علی.
من چه گویم که مقامش به تصوّر نرسد، عقل فرو ماند و مبهوت شود، مو به مو، نکته
به نکته، غزل معرفتش ورد زبان هاست، حذر و امن و امان هاست، آب و آئینه عطایش،
همه جان ها به فدایش، سینهها صحن و سرایش، مرغ جان بال گشاید به هوایش...